راهی برای تقویت زبان که ای کاش زودتر یاد میگرفتم!
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که اکثر افراد برای تقویت زبان و یادگیری زبان مرتکب میشن، یادگیری زبان به شیوه مسخرهی «سنتی» است! شیوهای که نه تنها علاقه آدم رو تحریک نمیکنه، بلکه یه وقتایی آدم رو زَده میکنه! و تهش هم بعد از کلی بالا و پایین، و کلی زمان گذاشتن و غیره، تقریبا به نتیجه خیلی ملموسی نمیرسه!!!
من و خیلی از افراد با اون رویه سنتی مخالفیم!
به نظر من یادگیری زبان میتونه جذاب باشه و “باید” اینطور باشه، وگرنه ادامه دادنش سخت میشه! چون همیشه انگیزهی ما زیاد نیست! و یه روزایی حوصله خودمون رو هم نداریم!
به همین دلیل، در این مطلب، رویه و فرآیندی که به نظر خودم، رویه خیلی مناسبی برای تقویت زبان هست رو به اشتراک میذارم!
یک واقعیت تلخ که با احتمال 99 درصد شما هم درگیرش هستید!
بذارید یه چیزی رو قبل از هرچیز بگم!
از بین افرادی که دارن این مطلب رو میخونن، حداقل 99 درصدشون، بعد از خوندن این مطلب هیچکاری نمیکنن! و باز دوباره همون روال خودشون رو ادامه میدن! و احتمالا منتظر خواهند بود تا یه روزی، یک نفر «ترفند جادویی» یا «قرص یادگیری زبان» بفروشه! و شاید هم این مطلب رو به همین دلیل چک کردن! چون با خودشون گفتن: «نکنه یه ترفند جادویی گفته باشه! بریم ببینیم اگر ترفند جادویی داره، انجام بدیم، وگرنه که بیخیال»!
خیلیها موقع خوندن این جمله اخیر، تایید میکنن و برای اون عده با این طرز تفکر حتی ممکنه تاسف هم بخورن، اما متاسفانه حداقل 99 درصد افراد خواننده این متن، خودشون جزو همین گروه هستن! و حداقل به صورت ناخودآگاه همچین انتظاری دارن و به همین دلیل، بعد از خوندن این مطلب، همون کارهایی رو خواهند کرد که قبلا میکردن! و هیچی به هیچی!
امیدوارم شما اون 99 درصد نباشید و جزو 1 درصد باشید.
در هر صورت بریم که شروع کنیم!
مشخص کردن «چرایی».
بذارید یه سوال ازتون بپرسم: فرض کنید هدف یک نفر از یادگیری عربی، «صرفا و صرفا» این باشه که بتونه قرآن و نهجالبلاغه رو بدون ترجمه متوجه بشه.
– حالا باتوجه به این هدف، به نظرتون اگر این شخص بره: «4 هزار لغت پرکاربردی در عربی» رو یاد بگیره، حماقته یا کار درست؟ ← از نظر من حماقت. یا اگر بخوایم مودبتر باشیم و خویشتنداری کنیم، باید بگیم حداقل «کار بهینهای نکرده» و بلکه خودش رو عَلاف کرده!
– اگر بره فیلم به زبانِ عربی ببینه چی؟ ← دیگه این اوج حماقته!
حالا چرا؟
چون لغاتی که در قرآن و نهجالبلاغه استفاده میشه، به طرز معناداری با لغاتی که در فیلمهای عربی و کتابهایِ لغتِ زبانِ عربی متفاوته!
حتی در زبان فارسی هم این صادقه! شما ادبیات اخبار رو نگاه کنید! حتی لغات خاص خودش رو داره که لزوما ما در مکالمات روزمره استفاده نمیکنیم.
یا مثلا کتابهای مذهبی، یه ادبیات و یک لغاتی استفاده میکنن که زمین تا آسمون با لغات و ادبیات یک کتاب توسعهفردی فرق میکنه! بذارید چندتا مثال بزنم:
– کتابهای مذهبی ← عوالم لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت، تقوا، رجعت، قضا و قدر، جواب نقضی، توبه، گناه کبیره، ثواب و عقاب و …!
– کتابهای توسعهفردی ← اهمالکاری، مسئولیت صددرصدی، اثر مرکب، کار عمیق، اصلگرایی، ناخودآگاه و خودآگاه و غیره!
تا فردا میتونم مثال بزنم! ادبیات یک کتاب دفاع مقدس با ادبیات همه این کتابهای فرق میکنه! ادبیات فیلم رزمی با فیلم اکشن با فیلم علمیتخیلی با فیلم تاریخی و غیره فرق میکنه! یا مثلا لغات موجود در ویدئوهای آشپزی با ویدئوهای مورد استفاده در اخبار فرق میکنه!
پس یادتون باشه، همه اینها یک اقتضائاتی دارن و معمولا ادبیات و لغات خاص خودشون رو دارن.
— نکته اول: اول مشخص کنید «چرا» میخواید زبان یاد بگیرید. یعنی «چرایی» خودتون رو مشخص کنید. وگرنه علافید! وگرنه کلی کار بیهوده و غیربهینه انجام خواهید داد که احتمالا 80 درصدش به درد لعنت خدا هم نمیخوره!
مثلا ممکنه یکی بگه:
– من میخوام زبان یاد بگیرم برای «فهمیدن خبرهای حوزه مالی» چون کار من در حوزه مالی است (این «چرایی» یکی از دوستان من بود).
– من میخوام زبان یاد بگیرم تا بتونم فیلمهای ترسناک رو متوجه بشم (این «چرایی» رو یکی دیگه از دوستام به من گفت. البته برای خودش نمیخواست و برای یه نفر دیگه داشت میپرسید).
– توجه کنید که حتی نوعش رو هم مشخص کردم! چون بازهم ادبیات یک فیلم ترسناک با یک فیلم رزمی یا یک فیلم تاریخی و غیره فرق میکنه!
– من میخوام مکالمه زبانم رو برای تولید ویدئو در حوزه توسعهفردی به زبان انگلیسی تقویت کنم تا بتونم بدون ذرهای فکر کردن، تند تند اون چیزی که مدنظرم هست رو به انگلیسی بیان کنم (این هدف فعلی خودِ منه). البته من زبانم خوبه و حتی سه کانال به زبان انگلیسی دارم که به زبان انگلیسی توشون ویدئو میذارم. اما هدف من اینه که تسلطم در زبان انگلیسی، مثل تسلطم در زبان فارسی بشه! این هدف نهایی منه!
یادگیری «نیاز-محور»
بعد از اینکه «چرایی» خودتون رو مشخص کردید، باید ببینید برای تقویت زبان در اون حوزه چه ملزوماتی نیاز دارید و به چه چیزهایی علاقه دارید!
– مثلا اون دوستِ من که به حوزه مالی علاقه داشت، باید بره مثلا یکی از اون سایتهای مالی که دوست داره در آینده خبرهاش رو به زبان انگلیسی بخونه رو پیدا کنه و دقیقا از همونجا شروع کنه به یادگیری. (در مورد نحوه دقیق اینکار، اگر علاقه داشتید، میتونم در مطالب آینده در موردش صحبت کنم).
– یا اون شخصی که کلا چراییش از یادگیری زبان، فهمیدن فیلمهای ترسناک به انگلیسی است، خب خیلی بدیهیه که باید بره از طریق همون فیلمها یاد بگیره. باید لغات همون فیلمها رو یاد بگیره و الی آخر…!
– یا من که علاقهم به صحبت کردن روانتر به زبان انگلیسی در حوزه توسعه فردی است، خب خیلی بدیهی است که باید سعی کنم یک سری موضوعات توسعه فردی رو انتخاب کنم و سعی کنم در مودشون صحبت کنم و احیانا در این وسط، یه سری چیزها میخوام بگم که نمیدونم به انگلیسی باید چجوری بیانش کنم! در این مواقع، میتونم به کمک ابزارهای هوش مصنوعی (مثل Google Gemini و Bing Ai و ChatGPT و غیره) ازشون بخوام تا اون جمله مد نظر من رو به انگلیسی بگن.
– یا مثلا اگر هدف یکی یادگیری لغات بیشتر در حوزه توسعه فردی باشه، باید بره کتاب توسعه فردی بخونه، یا ویدئوهای یوتیوب توسعه فردی ببینه یا newsletterهای توسعه فردی بخونه و الی آخر…!
حرف من اینه: اگر «علاقه» و «نیاز» و «چرایی» شما از یادگیری زبان، x است، خودتون رو با منابعی که برای y طراحی شدن علاف نکنید! یه راست برید سراغ یادگیری زبان از طریق همون منابع مرتبط با x!
مثلا اگر هدف شما شرکت در کنکور ارشد و تقویت زبان برای کنکور ارشد است، طبیعتاً یادگیری زبان از طریق فیلم نه تنها منطقی نیست، بلکه حماقته و مصداق بارز تلف کردن وقت!
اما اگر هدف شما، یادگیری زبان برای فهمیدن فیلمهای انگلیسی است، یادگیری زبان از طریق منابع کنکور ارشد حماقته!
پس اینکه حماقت چیه و چه منبعی برای شما مناسبه، بسته به نیاز و علاقه و چرایی شما داره! ممکنه یه چیز برای شما منبع خوبی باشه، ولی برای دیگری حماقت و بلعکس!
دوباره تکرار کنم:
حرف من اینه: اگر «علاقه» و «نیاز» و «چرایی» شما از یادگیری زبان، x است، خودتون رو با منابعی که برای y طراحی شدن علاف نکنید! یه راست برید سراغ یادگیری زبان از طریق همون منابع مرتبط با x!
یک اِنْ قُلْتْ: من میخوام در همه حوزهها خوب بشم!
شاید یکی بگه: این چه حرفیه میزنید؟!!! شما در زبان فارسی، “هم” لغات و ادبیات اخبار رو بلدید، “هم” ادبیات و لغات کتابهای توسعه فردی، “هم” کتابهای مذهبی، “هم” کتابهای تاریخی، “هم” ادبیات و لغات فیلمهای جنگی و رزمی و اکشن و الی آخر….!
اولا باید بگم: مغلطه قشنگی بود!!!
دوما: شما در زبان خودتون هم، همه اینا رو یه ضرب یاد نگرفتید! به یک بچه 6 ساله بگید توضیح بده که اثرمرکب یعنی چی، کُپ میکنه و تووووش میمونه! یا مثلا ممکنه یکی تا نوجوانی، برخی ادبیات مذهبی رو اصلا یاد نگیره! یا ممکنه یکی تا سن بزرگسالی، ادبیات مربوط به اخبار و حوزه مالی رو یاد نگیره! و الی آخر…! پس همینطور که میبینید در زبان مادری خودتون هم، همه این حوزهها رو یه ضرب و به صورت همزمان بهشون مسلط نشدید! بلکه در یک بازه زمانی، یک یا چندتاشون رو بهبود دادید!
و اصلا قبول دارم که هدف و غایت نهایی شما، «خداوندگار زبان» شدن است! اما همه خداوندگارهای زبان هم از یادگیری الفبا شروع کردن!!! پس شما هم محبت کنید «یواش یواش» پیش برید! اول بچسبید به یک سری از با اولویتترین نیازهاتون و زبان رو از طریق اون نیازها و علایق یاد بگیرید. بعد که دیدید دیگه در اون حوزه، خداوندگار زبان شدید و خیلی «لغت و نکته جدید» برای یادگیری پیدا نمیکنید (یا با نرخ خیلی کمی پیدا میکنید)، بله اون موقع عقلانی است که برید سراغ حوزههای موردنیاز دیگهتون!
اما اینکه نیاز شما x باشه و شما خودتون رو با منابع y علاف کنید، حماقته!
یک هشدار بینهایت جدی!
اینجا باید یک هشدار جدی بدم!!
برای اینکه منظورم رو بهتر متوجه بشید، بذارید یکم اغراق کنم! (به قول خارجیها، بذارید حالتهای extreme رو بحث کنیم!)
اگر یک نفر الفبا زبان انگلیسی و لغات ابتدایی زبان رو هم بلد نیست، خیلی شاید نتونه «یادگیری نیاز-محور» انجام بده! (به نظر من نمیتونه! اما لفظ «شاید» رو به این دلیل استفاده کردم که من آدمم و آدمها ناقص و ممکنه من اشتباه کنم!)
یک مثال بزنم از همون دوستم که در حوزه مالی میخواست زبانش رو تقویت کنه. من برای اینکه فرآیند رو بهش نشون بدم، یک ویدئو یوتیوب باز کردم و بعد زیرنویس ویدئو رو هم فعال کردم و گفت شروع کن به ترجمه کردن! خیلی از اون جملات رو نمیتونست ترجمه کنه! و بعد وقتی من میومدم ترجمه کنم، دقیقا یه اتفاقی افتاد که باعث میشه این هشدار جدی رو بدم!:
من دم به دقیقه میگفتم: این فعل دو قسمتی است و معنی تحتالفظی اینجا صدق نمیکنه! یا مثلا میگفتم این اصطلاحه و معنی تحتالفظی اینجا صدق نمیکنه! و ایشون فکر میکرد لابُد من خودم هم بلد نیستم و من دارم طبیعی میکنم و گولش میزنم و به همین دلیل میگم این فعل دو قسمتی است و یا این اصطلاحه و غیره!!!! چون حتی نمیدونست در زبان انگلیسی چیزی به اسم phrasal verb وجود داره!
یا مثلا یک لغت میدید مثل thought، ولی وقتی بهش میگفتم این thought گذشته think هست، تعجب میکرد! یعنی ایشون حتی با این پدیده آشنا نیست که افعال در زبان انگلیسی، میتونن در زمانهای مختلف، جووورهای مختلف نوشته باشن و حتی گاها این موضوع قاعده هم نداشته باشه!!
به نظر من ایشون برای یادگیری زبان-محور آماده نیست! باید اول بره یک سری ابتدائیات رو یاد بگیره! بعد میتونه یادگیری نیاز-محور رو شروع کنه!
وگرنه وقتی مثلا یک شخص با جمله زیر روبرو میشه:
But then you encounter YouTubers who just say things off the cuff to each other, speaking so much faster than this conversation.
چون اصلا ابتدائیات زبان رو بلد نیست، حتی این به ذهنش هم نمیرسه که باید بره ترکیب off the cuff رو در اینترنت جستجو کنه. احتمالا این شخص میره دونه دونه، معنی off و the و cuff رو ترجمه میکنه و بعد به صورت تعجبآمیزی به جمله نگاه میکنه و بعد هم احتمالا غُر میزنه که این انگلیسیها چرا مثل آدم صحبت نمیکنن 😀 !!! اما کسی که ابتدائیات زبان رو بلده، نسبت به این موضوع آگاهه و حداقل یکی از حدسهاش اینه که احتمال داره off the cuff خودش یه عبارت باشه که معنی داشته باشه و لزوما قرار نیست لغت به لغت ترجمه کرد.
این یه مثال از ابتدائیات زبان بود، اما کلی چیزمیز دیگه هم وجود داره. هدف من لیستکردن اونا که نیست. هدف من اشاره به این موضوعه که پیشنیازِ «یادگیری نیاز-محور»، دونستن مقدمات زبان انگلیسی است، وگرنه از نظر من یکم «یادگیری نیاز-محور» براتون نشدنی است یا حداقل خیلی سخت!
مطمئنم سوال بعدی اینه که از کجا بفهمیم «دقیقا چه زمانی» مقدمات رو بلدیم یا نه؟! به نظر خودتون آیا دستگاهی برای این هدف وجود داره؟! طبیعتا نه! این رو شما خودتون باید تشخیص بدید! یکی از موضوعاتی که در مطالب بعدی صحبت میکنم، همین خواهد بود. (البته ان شاء الله).
پس ضمن عرض شرمندگی باید عرض کنم: اگر مقدمات زبان رو بلد نیستید، متاسفانه (حداقل به نظر من) قابلیت اینو ندارید که زبان رو به صورت «نیاز-محور» یاد بگیرید! بلکه باید برید ابتدائیات زبان رو یاد بگیرید و یکم با همون «منابعِ کلی» که وجود داره فعلا شروع کنید تا بعد که ابتدائیات رو یاد گرفتید.
و اینجا یه عده وِل میکنن! دنیا کلا همینه! عموم افراد همون اوایل بیخیال میشن! من دوستی دارم که ایشون تا الانی که من دارم این مطلب رو مینویسم، 8 ساله از من منبع برای یادگیری زبان میپرسه، ولی بازهم شروع نمیکنه! و یا وقتی شروع میکنه، بعد یک هفته وِل میکنه!
یادتون باشه: همه اونایی که الان مثل بلبل انگلیسی صحبت میکنن، از الفبا شروع کردن! و همه اونایی که الان زبانشون خوبه، اون ابتدائیات رو یه روزی یاد گرفتن! اینجوری نبوده که یهو خدا بهشون وحی کنه! نه! اونا هم زحمت کشیدن! پس شما هم باید زحمت بکشید! و اگر زحمت نکشیدید، هیچموقع زبانتون بهتر نخواهد شد! چه خوشتون بیاد چه نیاد، این قانون دنیا و سنت الهی است!
نابرده رنج، گنج میسر نمی شود – مزد آن گرفت، جان برادر، که کار کرد
اگر سوال و یا نظری دارید، خوشحال میشم در بخش کامنتها مطرح کنید. با احتمال خیلی زیاد، نمیتونم به صورت مورد به مورد جواب بدم (چون انصافا من کارهای معمولی خودم رو هم توووش یه وقتایی میمونم و وقت نمیشه!). اما سعی میکنم اونایی که پرتکرار هستن رو ایدهای قرار بدم برای موضوع مطالب بعدی.
ممنون که وقت گذاشتید و خوندید.
نویسنده: سجاد رحمانی
چند لینک پیشنهادی: