در درس قبل لغات پرتکرار زبان عمومی کنکور ارشد، 22 لغت (یک لغت بیشتر از قول همیشگیمون!) از مجموعه لغات پرتکرار زبان عمومی کنکور کارشناسی ارشد رو بررسی کردیم! توی این هفته (و این درس) قراره 21 لغت دیگه رو باهم تمرین کنیم! تا الان حجم قابل توجهی از لغات رو تموم کردیم و این واقعاً خوشحال کننده است!
لطفا شما هم سعی کنید در چالشها و تمرینها کمی بیشتر شرکت کنید! مثلاً ما در درس 6، کلّی تمرین قرار دادیم، ولی وقتی با استقبال کمی روبرو شدیم، در درسهای دیگه ادامه ندادیم! و مطمئن باشید که این شما هستید که باعث میشید کیفیت این آموزشها بهتر بشه! اگر جایی، نقصی میبینید حتماً اطلاع بدید! و در تمرینها و … هم لطفا شرکت کنید! حتی اگر خیلی بلد نیستید، بازهم تاجایی که میتونید تلاش کنید! همین مشارکت شما برای ما کلّی انرژی به همراه داره!
هر گونه کپی برداری از این مطلب، رضایت مولف را در بر نداشته و شرعاً و قانوناً غیرمجاز است!
البته واضحه که یک دانشجو، برای خودش (تاکید میکنم خودش فقط!) میتونه این لغات رو کپی بگیره و برای خوندن استفاده کنه (اصلاً برای همین داریم مینویسیم این مطلب رو!) ولی منظورم اون دسته از دوستانی است که دوباره همین مطالب رو میرن میذارن توی سایت یا وبلاگ خودشون! یا همین مثال ها و لغات رو میکنن جزوه و …!
●◌◌◌: بیانگر میزان سختی (هرچه دایرههای سیاه رنگ بیشتر باشد، سختتر است!)
adj: صفت!
adv: قید!
n: اسم!
v: فعل!
prep: حرف اضافه!
توجه: هر رنگ بیانگر یک معنی است! و مثالهای هم رنگ با هر معنی، مرتبط با همان معنی هستند! مثلاً اگر رنگ bullet (مداد یا دست اول هر مثال) صورتی است! به معنی این است که آن مثال مربوط به معنی صورتی لغت است!
اگر میخواین این آموزشها رو از اول شروع کنید، به درس 1 مراجعه کنید:
لغات پرتکرار کنکور ارشد – درس 1
✔ (v) بررسی کردن، بازرسی کردن ! (4 بار)
✎ I got Ali to inspect the damage.
✍ من از علی خواستم تا تا صدمه رو بررسی کنه!
توجه دارید که جمله فوق دارای یک ساختار فوقالعاده مهم به اسم سببی (Causative) است! در این ساختار وقتی از get استفاده میشه منظور قانعکردن طرف مقابل، و درخواست کردن است! و توجه کنید فعل بعد از get به صورت to+verb آمده است!
✎ He inspected the soldiers’ barracks.
✍ او پادگان سربازها رو بازرسی کرد!
توجه: لغت barracks (تلفظ: بَرِکْسْ /ˈbærəks/) به معنی پادگان است که برای کنکور ارشد، به نظرم نیاز به حفظ کردن نیست!
✔ (n) اشتیاق ! (4 بار)
✎ Employers showed little enthusiasm for the new regulations.
✍ کارمندان اشتیاق کمی برای قوانین جدید نشووون دادند!
✎ He seems to lack enthusiasm for the work he’s doing.
✍ او به نظر میرسه که برای کاری که داره انجام میده، کمبود اشتیاق دشته باشه!
✔ (n) بررسی دقیق ! (4 بار)
✎ Careful scrutiny of the company’s accounts revealed a whole series of errors.
✍ بررسی دقیق حسابهای شرکت یه عالمه خطا رو آشکار کرد!
✎ Their activities have come under police scrutiny.
✍ رفتارهاشون تحت بررسی دقیق پلیس قرار گرفته است!
توجه: لعت scrutinize (یا اگر بخوایم با فُرمت انگلیسی بریتانیایی بنویسیم: scrutinise) به معنی “بررسی دقیق کردن” است! (یعنی حالت فعلی همین لغت اخیر خودمون!)
✔ (n) حرفه، شغل – (n) دوره خدمت، دوره کار ! (4 بار)
✎ I want to make teaching my career.
✍ من میخوام معلمی (=درس دادن) رو حرفه خودم قرار بدم!
توجه دارید که جمله فوق دارای یک ساختار فوقالعاده مهم به اسم سببی (Causative) است! در این ساختار وقتی از get استفاده میشه منظور قانعکردن طرف مقابل، و درخواست کردن است! و توجه کنید فعل بعد از get به صورت to+verb آمده است!
✎ During his long career in advertising he won numerous awards and honors.
✍ در دوران طولانی کارش در تبلیغ (حوزه تبلیغات منظورشه)، او جوایز و افتخارات زیادی را کسب کرد! (برنده شد!)
توصیه میکنم لغت numerous رو یاد بگیرید!
✔ (n) شک، تردید – (v) شک داشتن، تردید داشتن ! (4 بار)
✎ That accident raises doubts about the safety of the car.
✍ اووون تصادف (چون that داره و معلومه! اینجوری ترجمه کردم) شک و تردیدها درباره امن بودن اووون ماشین رو زیاد کرد! (مدیونید فکر کنید این مثال رو محض تیکه و کنایه به بعضی ماشینهای داخلی آوردم!)
✎ You can complain, but I doubt if it’ll make any difference.
✍ تو میتونی اعتراض کنی! اما من شک دارم هیچ تفاوتی ایجاد کنه! (این مثال از دیکشنری لانگمن آورده شده، پس ظاهراً اونجا هم این خیلی پدیده نادری نیست که شما اعتراض بکنید و هیچی به هیچی! [مثالهای امروزمون سیاسی شد همش!])
هرچند تلفظ لغت فوق به هر دو صورت دیرِکْتْ و دایْرِکْت رایج است، ولی تلفظ دیرِکْتْ بهتر و صحیح تر است و در بعضی دیکشنریهای حتی معروف (و نه همه)، تنها همین تلفظ آورده شده است! (بعضی دیکشنریها هم هر دو تلفظ رو آوردن)
✔ (adj) مستقیم – (v) هدایت کردن – (adj) رُک ! (4 بار)
✎ Experienced users have direct access to the main data files.
✍ کاربران باتجربه دسترسی مستقیم به فایلهای داده اصلی دارند!
✎ The machine directs an X-ray beam at the patient’s body.
✍ ماشین (چون the آورده، یک ماشین خاص منظورشه!)، پرتو اشعه X رو هدایت میکنه به بدن بیمار!
✎ We need a direct answer. Are you coming or not?
✍ ما یه جواب سرراست (= رُک) نیاز داریم، میای یا نه؟!
✔ (n) درمان – (n) رفتار ! (4 بار)
✎ There have been great advances in the treatment of cancer.
✍ پیشرفتهای بزرگی در درمان سرطان وجود داشته است!
✎ It’s a complicated issue that requires careful treatment.
✍ این یک مسئله پیچیدهای است که رفتار هوشیارانهای رو میطلبه!
توصیه میکنم لغت complicated رو یاد بگیرید!
✔ (v) مشخص کردن، نشان دادن ! (4 بار)
✎ Crosses on the map denote villages.
✍ ضربدرهای روی نقشه، روستاها رو نشون میدن!
✎ What does the word ‘curriculum’ denote that ‘course’ does not?
✍ لغت curriculum چه چیزی رو نشون میده (=بیان میکنه) که لغت course بیان نمیکنه؟!
✔ (v) منتقل کردن ! (4 بار)
✎ They’re transferring him to a special unit at Great Ormond Street Hospital.
✍ آنها دارن او رو به یک بخش ویژه در بیمارستان فلان منتقل میکنن! (اونجایی که نوشتم فلان همون اسمی است که در متن جمله نوشته و مهم نیست!)
✎ I’d like to transfer $500 to my checking account.
✍ من میخوام 500 دلار به حساب جاری خودم منتقل کنم!
✔ (n) خویشتنداری – (n) مانع، محدودیت ! (4 بار)
✎ The police were praised for their restraint in handling the demonstrators.
✍ مجموعه پلیس، برای خویشتنداریشون در مدیریت تظاهرکنندگان (افرادی که در تظاهرات حاضر میشن!) مورد تقدیر و ستایش قرار گرفتند!
✎ The government has placed/put/imposed restraints on imports.
✍ دولت محدودیتهایی بر واردات قرار داده است/اعمال کرده است!
✔ (n) بحث – (v) بحث کردن ! (4 بار)
✎ his murder caused much political debate
✍ قتل او منجر به بحثهای سیاسی زیادی شد!
✎ the parliament debated the new bill
✍ مجلس لایحهی جدید را مورد بحث قرار داد!
✔ (n) نشانه – دلیل و مدرک ! (4 بار)
✎ evidence of economic prosperity
✍ نشانههای رونق اقتصادی!
توجه: معتی لغت prosperity، “رفاه، رونق، شکوفایی” است! این یکی از لغات 2 تکرار کنکور ارشد است، به نظرم یاد بگیرید الان!
✎ He refused to give evidence at the trial.
✍ او از دادن دلیل و مدرک در دادگاه (دادرسی) ممانعت کرد!
✔ (adj) بیمیل ! (4 بار)
✎ My boss gave a reluctant smile.
✍ رئیسم یک لبخند از روی بیمیلی تحویل داد!
✎ Maddox was reluctant to talk about it.
✍ مَدِکْسْ [=یک اسم مردانه است!] بیمیل (= بیرغبت) بود که در موردش صحبت کنیم!
✔ (v) تولید کردن، ایجاد کردن ! (4 بار)
✎ His theories have generated a great deal of interest among other scientists.
✍ تئوریهای او یک عالمه علاقه در میان سایر دانشمندان ایجاد کرده است!
✔ (v) تجهیز کردن – (v) آماده کردن ! (4 بار)
✎ More money was needed to train and equip the troops.
✍ پول بیشتر نیاز بود برای آموزش و تجهیز سربازان!
معنی کلمه troops رو باید بدونید! (اگر یاد ندارید، یاد بگیرید!)
✎ All of the buses are equipped with air-conditioning.
✍ تمام این اتوبوسها با سیستم تهویه تجهیز شدهاند!
✎ Her training has equipped her to deal with emergencies.
✍ آموزشهای او، او را برای مواجهه با شرایط اضطراری آماده کرده است!
✔ (v) قطع کردن – (v) مخالفت کردن – (v) عبور کردن ! (4 بار)
✎ the point at which two lines cross [=intersect]
✍ نقطهای که در آن رو خط (همدیگه) رو قطع میکنند!
✎ He hated anyone who crossed him.
✍ او از هرکسی که با او مخالفت میکرد متنفر میشد!
✎ He was hit by a car when he tried to cross the road.
✍ وقتی که او تلاش کرد تا از جاده بگذره، با یک ماشین برخورد کرد! (در اصل باید مجهول ترجمه کنیم: او توسط یک ماشین برخوندونده شد!!! D:)!
توجه: لغت cross یه عالمه معنی دیگه داره! (به معنی واقعی کلمه “یه عالمه”!) ولی همین حد برای کنکور ارشد کفایته! البته بدونید که به ضربدر و صلیب و اینا هم cross میگن!
✔ (v) ترک کردن، رها کردن ! (4 بار)
✎ How could she abandon her own child?
✍ چجوری او تونست بچه خودش رو ترک کنه؟! (رها کنه؟!)
قطعاً با اصطلاح “خَز شدن” در فارسی آشنایی دارید! این لغت از همون لغتهایی است که “خَز شده!” و تقریباً هر کتاب آموزش لغتی رو که باز کنید، لغت اولش اینه!!
✔ (v) توافق کردن – (n) توافق ! (4 بار)
✎ They are unwilling to compromise (with each other) on this issue.
✍ اونها بیمیلاند نسبت به توافق کردن (با یکدیگر) روی این مورد! (کاملاً تحتالفظی ترجمه کردم!)
✎ a compromise between government and opposition
✍ یک توافق بین دولت و موافقان!
جمله معروفی هست که میگه: “تا تنور داغه، نووون رو بچسبووون!” فلذا لغت بینهایت شبیه این لغت رو هم همینجا میاریم!
✔ (v) شامل بودن، دربرداشتن، متشکل بودن (از) ! (4 بار)
✎ farmers comprise fifty percent of the population
✍ کشاورزان پنجاه درصد جمعیت را تشکیل میدهند!
✎ The committee is comprised of well-known mountaineers.
✍ کمیته (انجمن) از کوهنوردان شناختهشده، تشکیل شده است!
تذکر: لغت committee (تلفظ: کِمیتی /kəˈmɪti/) به معنای “انجمن و کمیته” یکی دیگر از لغات 4 تکرار است! که این رو هم الان گفتیم! (هرچند توووی فارسی هم تقریباً به وفووور ازش استفاده میکنیم و علیالاصول حفظ ساده است!)
میشه تا الان هر چی انتفاد از مجموعه “آموزش لغات پرتکرار زبان عمومی کنکور ارشد” دارید رو در بخش نظرات بگید؟! (برامون مهمه! و نقدهای شماست که به بهبودمون کمک میکنه!) [پیشنهاد و … هم داشتید، بگید!]
✔ (n) چاره، جایگزین (adj) دیگر ! (4 بار)
✎ They left me no alternative but to call the police. [=I had to call the police]
✍ اونا برای من هیچ چارهای جز زنگ زدن به پلیس باقی نذاشتن!
تمرین: به نظرتون میشه جمله فوق رو به صورت زیر نوشت یا نه؟! چرا؟! [جوابش رو در بخش نظرات همین پست برای ما بفرستید!]
They didn’t left me no alternative but to call the police. [=I had to call the police]
✎ We have alternative [=other] plans in case the weather is bad.
✍ درصورتی که هوا بد باشه، ما برنامههای دیگری داریم!
توجه: میدونید که in case یعنی: “در صورتی که…” (اگر نمیدونید، یاد بگیرید!)
✔ (v) تغییر شکل دادن ! (4 بار)
✎ Japan was transformed into an industrial country
✍ ژاپن به یک کشور صنعتی تبدیل شد (تغییر شکل پیدا کرد)!
✔ (v) دربرگرفتن، شامل بودن – (v) دخیل کردن، شرکت دادن – (v) مستلزم (چیزی) بودن ! (4 بار)
✎ The accident involved three cars. = Three cars were involved in the accident.
✍ تصادف سه ماشین رو دربرداشت! = سه ماشین در تصادف دخیل بودند!
✎ The teacher tried to involve all the children in the game.
✍ معلم تلاش کرد تا تمام بچهها رو در بازی دخیل کنه!
✎ A:”Just what does this job involve?”
B:“It involves [=entails] traveling and a lot of overtime.”
✍ این مثال مکالمه دو شخص است!
نفر اول (A): این شغل مستلزم چیست؟!
تفر دوم (B): این (شغل) مستلزم سفر و یه عالمی اضافه کاری است! [قشنگ یه جوری بهش جواب داد که دیگه مصاحبهشغلی همینجا و در همین لحظه به پایان برسه!]
دانلود فایل (حجم: حدود یک و نیم مگابایت)
تعداد دیدگاه | 0 |
تاریخ انتشار | 21/05/2019 |
تاریخ بروزرسانی | 21/05/2019 |