درس 14 از مجموعه بررسی لغات پر تکرار زبان عمومی کنکور کارشناسی ارشد رو پیش رو داریم! در این درس هم به بررسی حداقل 21 لغت از این لغات پرتکرار میپردازیم!
هر گونه کپی برداری از این مطلب، رضایت مولف را در بر نداشته و شرعاً و قانوناً غیرمجاز است!
البته واضحه که یک دانشجو، برای خودش (تاکید میکنم خودش فقط!) میتونه این لغات رو کپی بگیره و برای خوندن استفاده کنه (اصلاً برای همین داریم مینویسیم این مطلب رو!) ولی منظورم اون دسته از دوستانی است که دوباره همین مطالب رو میرن میذارن توی سایت یا وبلاگ خودشون! یا همین مثال ها و لغات رو میکنن جزوه و …!
●◌◌◌: بیانگر میزان سختی (هرچه دایرههای سیاه رنگ بیشتر باشد، سختتر است!)
adj: صفت!
adv: قید!
n: اسم!
v: فعل!
prep: حرف اضافه!
توجه: هر رنگ بیانگر یک معنی است! و مثالهای هم رنگ با هر معنی، مرتبط با همان معنی هستند! مثلاً اگر رنگ bullet (مداد یا دست اول هر مثال) صورتی است! به معنی این است که آن مثال مربوط به معنی صورتی لغت است!
اگر میخواین این آموزشها رو از اول شروع کنید، به درس 1 مراجعه کنید:
لغات پرتکرار کنکور ارشد – درس 1
✔ (adj) داوطلبانه ! (3 بار)
✎ a voluntary organization providing help for the elderly
✍ یک سازمان داوطلبانه که برای افراد مسن کمک فراهم میکنه!
✎ voluntary retirement
✍ بازنشستگی داوطلبانه!
✔ (n) خشونت ! (3 بار)
✎ There is too much violence on TV these days.
✍ این روزها خیلی خشونت در تلویزیون وجود داره!
✔ (n) توان، قدرت ! (3 بار)
تذکر: این در انگلیسی بریتانیایی به صورت vigour هم نوشته میشه!
✎ He began working with renewed vigour.
✍ او با یک توان مجدد! (دوباره بازیابی شده!) شروع به کار کرد!
✎ She defended her beliefs with great vigor.
✍ او با تمام توان [توان و قدرت زیاد] در برابر عقایدش دفاع کرد!
✔ (adj) معتبر ! (3 بار)
✎ Your return ticket is valid for three months.
✍ بلیط برگشت شما برای 3 ماه معتبر است!
✔ (v) متحمل چیزی شدن، دستخوش چیزی شدن ! (3 بار)
✎ The country has undergone massive changes recently.
✍ کشور اخیراً دستخوش تغییرات زیادی شده است! [این جملهام سیاسی نیست و از دیکشنری لانگمن است! و اصلاً مالِ ایران نیست طبیعتاً.]
✎ She will have to undergo an operation.
✍ او باید یک عمل جراحی را تحمل کند! (متحمل یک عمل جراحی بشود!) (دستخوش یک عمل جراحی قرار بگیرد!)
✔ (n) محاکمه – آزمایش – تست کردن، آزمایش کردن ! (3 بار)
✎ The trial is due to start next week.
✍ محاکمه قراره هفته آینده شروع بشه!
✎ a new drug that is undergoing clinical trials
✍ یک دارو جدید که داره دستخوش آزمایشهای کلینیکی قرار میگیره! (یعنی دارن همچین آزمایشهایی رووووش انجام میدن!)
✎ These techniques were trialled by teachers in 300 schools.
✍ این تکنیکها توسط معلمان در 300 مدرسه تست شد!
✔ (v) پایان دادن/یافتن ! (3 بار)
✎ The rail line terminates in Boston.
✍ خط ریلی در بوستون (البته تلفظ درستش هست: باسْتِنْ که ما معمولاً به اشتباه میگیم: بوستون!) پایان مییابد!
✎ His heart attack terminated the interview.
✍ حمله قلبی او مصاحبه را پایان داد!
✔ (v) سخت تلاش کردن ! (3 بار)
✎ We, Koolac members, are striving to be successful.
✍ ما، اعضای کولاک، داریم سخت نلاش میکنیم تا موفق باشیم! (ان شاء الله البته.)
✔ (v) جدا کردن – (adj) مجزا ! (3 بار)
✎ A river separates the two towns.
✍ یک رود دو شهر رو جدا میکنه!
✎ My wife and I have separate bank accounts.
✍ همسرم و من حسابهای بانکی مجزا داریم!
✔ (v) تسلیم شدن – تسلیم کردن، تحویل دادن – (n) تسلیم ! (3 بار)
✎ He ordered the troops to surrender.
✍ او به سربازان دستور داد تا تسلیم بشن!
✎ We will never surrender our liberties.
✍ ما هرگز آزادیهایمان را تسلیم نخواهیم کرد! (صرف نظر نخواهیم کرد!)
✎ They surrendered their guns to the police.
✍ آنها اسلحههایشان را به پلیس تحویل دادن!
✎ Teymoor demanded the surrender of the city.
✍ تیمور خواستار تسلیم شدن شهر بود!
✔ (n) مکمل، ضمیمه ! (3 بار)
✎ This income is a supplement to my main income.
✍ این درآمد اضافه بر درآمد اصلی من است!
✎ That dictionary is kept up-to-date by annual supplements.
✍ آن دیکشنری با ضمیمههای سالیانه بروز نگه داشته میشود!
✔ (v) فروکش کردن، آرام شدن – نشست کردن ! (3 بار)
✎ The storm will subside.
✍ طوفان آرام خواهد شد!
✎ near the river the soil has subsided
✍ در نزدیکی رودخانه زمین نشست کرده است!
✔ (n) استقلال، خودمختاری ! (3 بار)
✎ The Swiss central bank enjoys a considerable measure of autonomy.
✍ بانک مرکزی سوئیس از استقلال داخلی قابل ملاحظهای برخوردار است!
✔ (v) مکمل بودن، تکمیل کردن – (n) مکمل ! (3 بار)
✎ John and Bob complemented each other well.
✍ جان و باب همدیگر رو به خوبی تکمیل کردند! (منظور: با هم دیگه مکمل خوبی بودن! یه جایی که یکیشون خوب نبود، اون یکی دیگه جبران میکرد!)
✎ Physical exercise can be a complement to medical treatment.
✍ ورزش فیزیکی میتونه یک مکمل واسه درمان پزشکی باشه!
✔ (v) شرایط – بازتابی از چیزی بودن – عادت دادن، شرطی کردن ! (3 بار)
✎ The house was in a terrible condition.
✍ خانه در شرایط افتضاحی بود!
✎ What I buy is conditioned by the amount I earn.
✍ اون چیزی که من میخرم، بازتابی از میزانی است که درمیارم (درآمد دارم)!
✎ an experiment in which mice are conditioned to press a button in order to receive food
✍ یه آزمایشی که در اون موشهای رو شرطی میکنن (عادت میدن) به اینکه واسه دریافت غذا، دکمهای رو فشار بدن!
✔ (v) مبارزه کردن – بحث کردن، جر و بحث کردن ! (3 بار)
✎ Three armed groups are contending for power.
✍ سه گروه مسلح دارن برای فدرت مبارزه میکنن!
✎ He contended that literature must serve a moral purpose.
✍ او بحث کرد که ادبیات باید هدف اخلاقی داشته باشد!
✎ These people contend that they have earned the right to the land.
✍ این افراد بحث میکنند که آنها حق این زمین را دریافت کردهاند!
✔ (adj) همیشگی – ثابت ! (3 بار)
✎ Amy lived in constant fear of being attacked.
✍ Amy در ترسِ همیشگی مورد حمله قرار گرفتن زندگی کرد!
✎ He kept the car’s speed constant.
✍ او سرعت ماشین رو ثابت نگه داشت!
✔ (v) شامل بودن – مهار کردن ! (3 بار)
✎ This bottle contains vinegar.
✍ این بطری شامل سرکه است!
✎ Firefighters contained the wildfires.
✍ آتشنشانها آتش سرکش و فروزان را مهار کردند!
✎ I was so angry that I couldn’t contain myself.
✍ من انقدر عصبانی بودم که نمیتونستم خودم رو مهار کنم! (جلوی خودم رو بگیرم!)
✔ (v) مقایسه کردن (برای نشان دادن تفاوت ها) – (n) تضاد، تفاوت – (v) تضاد داشتن ! (3 بار)
✎ In another poem, Ferdowsi again contrasts the land with the sea.
✍ در شعری دیگر، فردوسی زمین را با دریا مقایسه میکند! [البته نمیدونم فردوسی بنده خدا این کار رو کرده یا نه! من همینطوری واسه خودم مثال گفتم!]
✎ the noticeable contrast between those two countries
✍ تفاوت قابل توجه بین اوون دو کشور!
✎ These results contrast sharply with other medical tests carried out in Australia.
✍ این نتایج به وضوح با تستهای پزشکی دیگر که در استرالیا انجام شده است، تضاد دارد! (مغایرت دارد!)
✔ (n) هماهنگی – مشارکت، هماهنگی ! (3 بار)
✎ the coordination of our schedules
✍ هماهنگی برنامههای ما!
هر چند معنی دوم هم شبیه همون معنی اول است! اما جداگانه آوردم! میتونید شما یه دونه در نظر بگیرید!
✎ There needs to be better coordination between departments.
✍ نیازه که هماهنگی بهتری بین دپارتمانها وجود داشته باشه!
✔ (v) دوره – طیِ – مسیر، جهت، راستا – روند، روال معمول – کووورس ! (3 بار)
✎ Koolac’s python course is the best course I’ve ever seen in python programming courses!
✍ دوره پایتون کولاک، بهترین دورهای است که من تا حالا در دورههای برنامهنویسی پایتون دیدم! (و اینو اضافه کنم که رایگان هم هست! و واقعاً بدون تعریف از خودمون، حقیقتاً خیلی خوبه! پشتبانی خیلی خوبی هم براش ارائه میدیم!)
✎ in the course of a week
✍ در طیِ یک هفته! (ظرفِ یک هفته!)
✎ the course of a river
✍ مسیر یک رودخانه!
✎ The disease usually runs its course in a few days.
✍ مریضی [مریضی خاصی منظورشه! چون the آورده!] معمولاً روالِ معمول خودش رو توووی چند روز طی میکنه!
✎ a marathon/ski course
✍ یک کووورس ماراتون/اسکی!
حقیقتاً هرچی رنگ بود واسه معنیهاش استفاده کردم! خداییش قبول دارید قبل از خوندن این معنیهایی که اینجا لیست کردم، اگر میگفتم course! یه لبخند میزدید و شاکی هم میشدید که چه لغت سادهای آوردم؟! ولی حقیقتاً بعدش به این جمله ایمان آوردید: “فلفل نبین چه ریزه! بشکن ببین چه تیزه!”
تعداد دیدگاه | 0 |
تاریخ انتشار | 29/06/2019 |
تاریخ بروزرسانی | 29/06/2019 |