در این مطلب، بنا داریم تا لغات پر تکرار زبان عمومی کنکور کارشناسی ارشد را با کلی مثال و وویس و … با هم تمرین کنیم! هر روز تعدادی لغت به همین مطلب اضافه میشود [حداقل سه تا]! و بعد از رسیدن تعداد لغات به یک حد معقول، وویس تلفظ لغات هم برای آن ضبط میشود!
لطفا:
[1]- این مطلب را به دوستان خودتان معرفی کنید تا انگیزهای برای گذاشتن این مطلب رایگان باشد!
[2]- خواهشاً کپی نکنید! واقعاً خیلی زحمت داره نوشتن این مطالب و تهیهشوووون، واقعا همین به ترتیب تکرار چیندن لغات خودش یه داستانه! تایپ و گشتن واسه مثال خوب توی دیکشنری و ترجمه مثال ها و تایپ و … هم یک داستان دیگه! لطفا و خواهشاً احترام بذارید به این همه زحمتی که کشیدیم و لطفا کپی نکنید!
هر گونه کپی بردازی از این مطلب، رضایت مولف را در بر نداشته و شرعاً و قانوناً غیرمجاز است!
البته واضحه که یک دانشجو، برای خودش (تاکید میکنم خودش فقط!) میتونه این لغات رو کپی بگیره و برای خوندن استفاده کنه (اصلاً برای همین داریم مینویسیم این مطلب رو!) ولی منظورم اون دسته از دوستانی است که دوباره همین مطالب رو میرن میذارن توی سایت یا وبلاگ خودشون! یا همین مثال ها و لغات رو میکنن جزوه و …!
●◌◌◌: بیانگر میزان سختی (هرچه دایرههای سیاه رنگ بیشتر باشد، سختتر است!)
adj: صفت!
adv: قید!
n: اسم!
v: فعل!
prep: حرف اضافه!
توجه: هر رنگ بیانگر یک معنی است! و مثالهای هم رنگ با هر معنی، مرتبط با همان معنی هستند! مثلاً اگر رنگ bullet (مداد یا دست اول هر مثال) صورتی است! به معنی این است که آن مثال مربوط به معنی صورتی لغت است!
(n) ویژگی – (v) نسبت دادن ! (15 بار)
✎ What attributes should a good manager possess?
✍ یک مدیرخوب باید چه ویژگیهای داشته باشد؟!
✎ Her success can be attributed to three main factors.
✍ موفقیت او میتواند به سه عامل اصلی، نسبت داده شود!
(n) مسابقه، رقابت – (n) نژاد، نسل ! (12 بار)
✎ Do you know who won/lost the race?
✍ میدونی چه کسی مسابقه رو بُرد/باخت؟
✎ The 1960s produced a new race of young novelists.
✍ دهه 1960، نسل (نژاد) جدیدی از رماننویسها را تولید کرد!
نکته گرامری: وقتی بعد از یک عددِ سال، مانند 1960 یک s میآورند، یعنی دهه! مثلاً 1960s یعنی دهه 1960! (از سال 1960 تا 1969 رو میگن یک دهه!)
✎ People of many different races were living side by side.
✍ مردمِ نژادهای مختلف در کنار یکدیگر زندگی میکردند!
(v) تاسیس کردن، بنا نهادن ! (11 بار)
✎ Koolac website (Koolac.Org) was founded in 2018.
✍ وبسایت کولاک (Koolac.Org) در سال 2018 تاسیس شد!
نکته گرامری: دقت کنید که برای بیان اینکه در فلان سال تاسیس شده از حرف اضافه in استفاده کردیم!
(v) دنبال کردن ! (10 بار)
✎ Students should pursue their own interests, as well as do their school work.
✍ دانش آموزان باید علایق خودشان را دنبال کنند، همچنین کارهای مدرسهشان را نیز انجام دهند!
(n) نسبت، بخش، سهم ! (9 بار)
✎ The decision affects a significant proportion of the population.
✍ تصمیم (منظور: فلان تصمیم) روی بخش عظیمی از جمعیت تاثیر میذاره!
(v) سبب شدن – خم کردن ! (9 بار)
✎ The evidence inclines me to think that she isn’t guilty.
✍ شواهد سبب میشه تا فکر کنم که او مجرم نیست!
✎ He inclined his head and said nothing.
✍ او سرشو خم کرد و هیچی نگفت!
✎ The road inclines at an angle of about 12 degrees.
✍ جاده یک با زاوزیه تقریباً 12 درجه خم شده! (شیب داره!)
(n) اجازه، قدرت ! (8 بار)
✍ تنها رئیس جمهور قدرت اینو داره که اعلام جنگ کنه!
(v) در نظر گرفتن ! (8 بار)
✎ A further increase in interest rates is now considered unlikely.
✍ افزایش بیشتر در نرخهای بهره الان دیگه غیر محتمل در نظر گرفته میشه! (به نظر میرسه!)
(v) تبدیل کردن ! (8 بار)
✎ They converted the spare bedroom into an office.
✍ اونا اتاق اضافی رو به یک دفتر کار تبدیل کردن!
(adj) سازگار – استوار ! (8 بار)
✎ She’s the team’s most consistent player.
✍ او استوار ترین (منظور» با ثبات ترین) بازیکن تیم است! (منظور: عده زیادی اومدن و رفتن! ولی این بنده خدا همیشه ثابت بوده!!!)
(adj) نهایی ! (8 بار)
✎ Both sides were happy with the eventual outcome of the talks.
✍ هر دو طرف از نتیجه نهایی گفتگوها خوشحال بودند!
(v) هم پوشانی/اشتراک داشتن ! (8 بار)
✎ two great men with overlapping interests
✍ دو مرد بزرگ با علایق مشترک (دارای اشتراک)!
✎ My vacation overlaps with yours.
✍ تعطیلات من با تعطیلات تو اشتراک/هم پوشانی داره!
(adj) اقتصادی ! (8 بار)
✎ Economic growth is slow.
✍ رشد اقتصادی کُند است!
(v) حل و فصل کردن – تصمیم گرفتن بر اینکه… ! (8 بار)
✎ The crisis was resolved by negotiations.
✍ بحران با گفتگوهایی حل و فصل شد!
✎ Koroush resolved that he would stop smoking.
✍ کوروش تصمیم گرفت که سیگار کشیدن رو بذاره کنار!
(n) ویژگی، مشخصه ! (7 بار)
✎ The most distinctive feature of the dinosaurs was their size.
✍ متمایز ترین ویژگی دایناسورها، سایزشون بود!
(v) ارائه کردن – تن دادن به چیزی، پذیرفتن ! (7 بار)
✎ Submit your application no later than January 31st.
✍ تقاضاهاتون رو بفرستید، نه دیرتر از روز 31 ماهِ January! (یعنی دیگه دیرتر از اون موقع نشه!)
✎ Sajjad Rahmani has agreed to submit to questioning.
✍ سجّاد رحمانی پذیرفت که به سوال پرسیدن تن بده! (یعنی پذیرفت که سوال بپرسن ازش! ظاهراً میترسیده!!!)
✎ He vowed that he would never submit.
✍ او سوگند خورد که هیچ وقت تسلیم نمیشه!
(adj) نهایی ! (7 بار)
✎ My manager will make the ultimate decision about who to employ.
✍ مدیرم تصمیم نهایی رو میگیره که چه کسی رو استخدام کنه!
(n) رفتار – (v) رهبری و هدایت کردن ! (7 بار)
✎ He was criticized for his conduct.
✍ او بخاطر رفتارش سرزنش شد!
✎ We are conducting a survey of consumer attitudes towards organic food.
✍ ما داریم یک تحقیق در مورد نحوه برخوردهای مشتری نسبت به غذای ارگانیک رو هدایت و رهبری میکنیم!
(v) دور هم جمع شدن ! (7 بار)
✎ We convened [=assembled] in the Imam Reza holy shrine.
✍ ما در حرم امام رضا (ع) دور هم جمع شدیم!
(n) تبعیض – تمییز و تشخیص ! (7 بار)
✎ laws to prevent discrimination
✍ قوانینی برای پیشگیری از تبعیض
✎ He was able to make discrimination among/between the birds by their calls. [=able to distinguish the birds by their calls]
✍ او قادر بود که تمییز قائل بشه بین پرندگان با صداهاشووون!
(adv) حتّی – (adj) زوج – (adj) هموار، مسطّح ! (7 بار)
✎ She did not even bother to phone us.
✍ به عنوان مثال تصور کنید مادری پیر از دخترش گلایه میکند که: “او حتی به خودش زحمت نداد که یک زنگی به ما بزنه!”
✎ 2,4, 6 and 8 are even numbers.
✍ 2، 4، 6 و 8 اعداد زوجی هستند!
✎ The floor must be completely even before we lay the tiles.
✍ زمین باید قبل از اینکه کاشیها رو بذاریم، کاملاً مسطح و هموار باشه!
دانلود (حجم: حدود 2 مگابایت)
تعداد دیدگاه | 2 |
تاریخ انتشار | 30/03/2019 |
تاریخ بروزرسانی | 30/03/2019 |