در حال بارگزاری

لغات پر تکرار زبان کنکور کارشناسی ارشد – درس 15

شما اینجا هستید:
لغات پر تکرار زبان کنکور کارشناسی ارشد – درس 15

لغات پر تکرار زبان کنکور کارشناسی ارشد – درس 15

تا الان 14 درس از مجموعه لغات پر تکرار کنکور ارشد رو بررسی کردیم! در این درس هم حداقل 21 لغت دیگه از زبان عمومی ارشد که پرتکرار هستند رو بررسی می‌کنیم! برای هر لغت، حداقل یک مثال ارائه می‌کنیم!

هر گونه کپی برداری از این مطلب، رضایت مولف را در بر نداشته و شرعاً و قانوناً غیرمجاز است!

البته واضحه که یک دانشجو، برای خودش (تاکید میکنم خودش فقط!) میتونه این لغات رو کپی بگیره و برای خوندن استفاده کنه (اصلاً برای همین داریم می‌نویسیم این مطلب رو!) ولی منظورم اون دسته از دوستانی است که دوباره همین مطالب رو میرن میذارن توی سایت یا وبلاگ خودشون! یا همین مثال ها و لغات رو میکنن جزوه و …!

راهنمای علائم مورد استفاده در آموزش‌ها

◌◌: بیانگر میزان سختی (هرچه دایره‌های سیاه رنگ بیشتر باشد، سخت‌تر است!)

adj: صفت!

adv: قید!

n: اسم!

v: فعل!

prep: حرف اضافه!

توجه: هر رنگ بیانگر یک معنی است! و مثال‌های هم رنگ با هر معنی، مرتبط با همان معنی هستند! مثلاً اگر رنگ bullet (مداد یا دست اول هر مثال) صورتی است! به معنی این است که آن مثال مربوط به معنی صورتی لغت است!

درس پانزدهم

اگر می‌خواین این آموزش‌ها رو از اول شروع کنید، به درس 1 مراجعه کنید:

لغات پرتکرار کنکور ارشد – درس 1

روز اول بررسی لغات پرتکرار زبان عمومی ارشد

1decline : دیکْلایْنْ ! (/dɪˈklaɪn/)

 ✔ (n) کاهش – (v) کاهش یافتن(v) [مودبانه] ردکردن، [مودبانه] خودداری کردن ! (3 بار)

There has been a decline in the size of families.

کاهشی در سایز خانواده‌ها وجود داشته است!

Car sales have declined by a quarter.

فروش ماشین‌ها یک چهارم کاهش یافته است!

The manager declined to answer.

مدیر مودبانه از پاسخ دادن خودداری کرد!

2- deduction : دیداکْشِنْ ! ( /dɪˈdʌkʃən/)

(n) استنتاج – (n) کاهش، کسر (البته به معنی منهاسازی نه به معنای اون کسر ریاضی!) ! (3 بار)

His guess was based on intuition rather than deduction.

حدس او بر اساس شهود بود تا استنتاج! (یعنی براساس شهود بود و نه استنتاج!)

the deduction of taxes from gross earnings

کسر مالیات از درآمد ناخالص!

3- deposit: دیپازیتْ ! (/dɪˈpɒzɪt $ dɪˈpɑː-/)

(v) ریختن (به حساب بانکی) – (n) رسوب ! (3 بار)

I deposited some money and two checks in my account.

مقداری پول و دو چک رو به حساب خودم واریز کردم!

 He had surgery to remove calcium deposits from his knee.

او یک جراحی داشت تا رسوب‌های کلسیم از زانویش خارج کند!

روز دوم بررسی لغات پرتکرار زبان عمومی ارشد

4diet : دایِتْ ! (/ˈdaɪət/)

 ✔ (n) رژیم – (v) رژیم گرفتن ! (3 بار)

Lyn always seems to be on a diet.

Lyn همیشه به نظر میاد که توی رژیمه!

 I’ve been dieting for two months.

من برای دوماه توووی رژیم بوده ام!

5- disregard : دیسْریگارْد ! (/ˌdɪsrɪˈɡɑːd $ -ɑːrd/)

(v) نادیده گرفتن – (n) بی‌توجهی ! (3 بار)

Mark totally disregarded my advice.

Mark (اسم بنده‌ای است از بندگان از خدا!) کلاً توصیه من رو نادیده گرفت!

his disregard of his father’s instructions

بی‌توجهی او به آموزه‌های پدرش!

6- dormant : دُرْمِنْتْ ! (/ˈdɔːmənt $ ˈdɔːr-/)

(v) غیرفعال ! (3 بار)

 a dormant volcano

یک کوه آتشفشان غیرفعال!

thoughts that lie dormant for years

اندیشه‌هایی که برای سال‌ها در خواب می‌مانند! (غیرفعال می‌مانند!)
 

روز سوم بررسی لغات پرتکرار زبان عمومی ارشد

7endeavor : اینْدِوِرْ ! (/ɪnˈdevə $ -ər/)

 ✔ (n) سعی، تلاش – (v) سخت تلاش کردن ! (3 بار)

They made every endeavour to find the two boys.

اونا هر تلاشی رو کردن تا اون دوتا بچه رو پیدا کنن! (توجه کنید در انگلیسی بریتانیایی، endeavor را به صورتی که در مثال می‌بینید می‌نویسند!)

 We always endeavor to please our users.

ما همیشه سخت تلاش می‌کنیم تا کاربرانمون رو خشنود کنیم!

The manager declined to answer.

مدیر مودبانه از پاسخ دادن خودداری کرد!

8- enforce : اینْفُرْسْ ! (/ɪnˈfɔːs $ -ɔːrs/)

(v) تحمیل کردن، اجبار کردن، اعمال کردن ! (3 بار)

Governments make laws and the police enforce them.

دولت‌ها قانون میذارن و پلیس‌ها اون‌ها (منظورش قوانین) رو اعمال میکنن!

9- equate : ایکواِیْتْ ! (/ɪˈkweɪt/)

(v) برابر دانستن، برابر قراردادن ! (3 بار)

 Most people equate wealth with success.

بیشتر افراد، ثروت را با موفیت برابر قرار می‌دهند! (یعنی اینجوری فکر میکنن که هر کی پول بیشتر داره، انسان موفق تری است!)

روز چهارم بررسی لغات پرتکرار زبان عمومی ارشد

10establish : اِسْتَبْلیشْ ! (/ɪˈstæblɪʃ/)

 ✔ (n) تاسیس کردن، بناکردن – (v) اثبات کردن ! (3 بار)

Our goal is to establish a new research center in the North.

هدف ما تاسیس یک مرکز تحقیقاتی جدید در شمال است!

 I was never able to establish whether she was telling the truth.

من هیچ وقت نتونستم اثبات کنم که آیا او راست میگفت؟!

11- wholehearted : هُول هارتِدْ ! (/ˌhəʊl ˈhɑːtɪd◂ $ ˌhoʊlˈhɑːr-/)

(adj) از صمیم قلب، از دل و جان ! (3 بار)

my wholehearted congratulations

تبریکات از صمیم قلب من!

a wholehearted effort

تلاش‌های از دل و جان!

توجه: نوشتن این کلمه به صورت whole-hearted نیز مرسوم است! (مثلاً دیکشنری لانگمن رو میتونید نگاه کنید اگر شک دارید به حرفم!)

12- scope : اِسْکوپْ ! (/skəʊp $ skoʊp/)

(n) حوزه، محدوده ! (3 بار)

 this problem is beyond his scope

این مسئله از حزوه/محدوده او خارج است! (او نمیفهمه این چیزا رو!)

That problem is somewhat beyond the scope of this discussion.

این مسئله یه چیزی فراتر از محدوده/حوزه این بحث است! 

روز پنجم بررسی لغات پرتکرار زبان عمومی ارشد

13revenue : رِوِنوو ! (/ˈrevənjuː $ -nuː/)

 ✔ (n) درآمد ! (3 بار)

 The company receives millions of dollars in advertising revenue.

شرکت، میلیون‌ها دلار در درآمد تبلیغاتی کسب می‌کند!

14- resist : ریزیسْتْ ! (/rɪˈzɪst/)

(v) مفاومت کردن ! (3 بار)

She can never resist buying new shoes.

او نمیتونه در مقابل خریدن کفش جدید مقاومت کنه!

These windows can resist very high winds.

این پنجره‌ها میتونن در مقابل بادهای شدید مقاومت کنند!

15- resident : رِزیدِنْتْ ! (/ˈrezɪdənt/)

(n) ساکن، مقیم ! (3 بار)

 the residents of Mashhad

ساکنین مشهد! (افراد مقیم مشهد)

روز ششم بررسی لغات پرتکرار زبان عمومی ارشد

16relevant : رِلِوِنْتْ ! (/ˈreləvənt/)

 ✔ (adj) مرتبط ! (3 بار)

Relevant documents were presented in court.

مستندات مرتبط در دادگاه ارائه شد!

17- redundant : ریدانْدِنْتْ ! (/rɪˈdʌndənt/)

(adj) اضافی ! (3 بار)

the removal of redundant information

حذف اطلاعات اضافی!

تذکر: به ترکیب زیر دقت کنید! (در قالب مثال زیر!)

More than 200 of the company’s employees have already been made redundant.

بیش از 200 نفر از کارکنان شرکت تاکنون تعدیل شده‌اند!

18- recollect : رِکِـلِـکْتْ ! (/ˌrekəˈlekt/)

(v) به یاد آوردن ! (3 بار)

 I can’t recollect his name.

نمی‌تونم اسمش رو به یاد بیارم!

روز هفتم بررسی لغات پرتکرار زبان عمومی ارشد

19purchase : پِرْچِسْ ! (/ˈpɜːtʃɪs $ ˈpɜːr-/)

 ✔ (n) خرید – (v) خریدن ! (3 بار)

the purchase of a new laptop

خرید یک لپ تاپ جدید!

Souvenirs can be purchased at the gift shop.

سوغاتی ها رو میشه از مغازه کادو فروشی خرید!

20profound : پِرِفَوْنْدْ ! (/prəˈfaʊnd)

 ✔ (adj) عمیق ! (3 بار)

profound sorrow

تأسف عمیق!

a profound question

یک سوال عمیق!

21priority : پِرایارِتی ! (/praɪˈɒrəti $ -ˈɔːr-/)

 ✔ (n) اولویت ! (3 بار)

The club’s priority is to win the League.

اولویت باشگاه اینه که لیگ رو ببره! (منظور: قهرمان لیگ بشه!)

Buses should have priority over other road users.

اتوبوس‌ها باید اولویت داشته باشند نسبت به دیگر استفاده کنندگان از جاده!

این مجموعه ادامه دارد…

فردا نهایتاً تا ساعت 21 سه لغت دیگه در همین نوشته قرار می‌گیرد! پس با ما در مجموعه بررسی روزانه پرتکرار کنکور کارشناسی ارشد، همراه باشید!

مشاهده درس بعد: درس 16

مشاهده درس قبل: درس 14

مطالب مرتبط

واژگان پر تکرار زبان عمومی کنکور کارشناسی ارشد - درس 13 در این درس (درس 13)، به بررسی...

لغات پر تکرار زبان عمومی کنکور ارشد - درس 17 در ادامه بررسی لغات پرتکرار زبان عمومی کنکور...

جزئیات نوشته
تعداد دیدگاه 0
تعداد بازدید 1.7K
تاریخ انتشار 06/07/2019
تاریخ بروزرسانی 06/07/2019
نویسنده گروه آموزشی کولاک
برای ارسال دیدگاه ابتداواردشوید