در این مطلب، بنا داریم تا لغات پر تکرار زبان عمومی کنکور کارشناسی ارشد را با کلی مثال و وویس و … با هم تمرین کنیم! هر روز تعدادی لغت به همین مطلب اضافه میشود [خداقل سه تا]! و بعد از رسیدن تعداد لغات به یک حد معقول، وویس تلفظ لغات هم برای آن ضبط میشود!
لطفا:
[1]- این مطلب را به دوستان خودتان معرفی کنید تا انگیزهای برای گذاشتن این مطلب رایگان باشد!
[2]- خواهشاً کپی نکنید! واقعاً خیلی زحمت داره نوشتن این مطالب و تهیهشوووون، واقعا همین به ترتیب تکرار چیندن لغات خودش یه داستانه! تایپ و گشتن واسه مثال خوب توی دیکشنری و ترجمه مثال ها و تایپ و … هم یک داستان دیگه! لطفا و خواهشاً احترام بذارید به این همه زحمنی که کشیدیم و لطفا کپی نکنید!
هر گونه کپی برداری از این مطلب، رضایت مولف را در بر نداشته و شرعاً و قانوناً غیرمجاز است!
البته واضحه که یک دانشجو، برای خودش (تاکید میکنم خودش فقط!) میتونه این لغات رو کپی بگیره و برای خوندن استفاده کنه (اصلاً برای همین داریم مینویسیم این مطلب رو!) ولی منظورم اون دسته از دوستانی است که دوباره همین مطالب رو میرن میذارن توی سایت یا وبلاگ خودشون! یا همین مثال ها و لغات رو میکنن جزوه و …!
– برای مطالعه این مطلب توصیه میکنم، که منبع زبان خودتون رو داشته باشید! (هر کتابی که کامل هست و خودتون صلاح میدونید که برای زبان عمومی ارشد اون رو مطالعه کنید)، اما علاوه بر اون (و نه به جای اون)، روزی 3 لغت از این مطالبی که میذاریم، بخونید! توجه کنید که تعداد لغاتی که باید شما برای کنکور بخونید بیشتر از روزی 3 لغت است! اما ما سعی میکنیم فعلاً پرتکرارهای کنکور رو بررسی کینم و نه همه ی لغات! (هر چند بعد از اتمام لغات پرتکرار بازهم این آموزش ها را ادامه خواهیم داد)
– از این منبع، لغات رو هر روز بخونید! (روزی سه تا)! و سیستماتیک! یعنی با یک روش اصولی برای مرور و .. مثل لایتنر، تیک ایت و …!
این سری آموزش ها (بررسی لغات پرتکرار) تا انتهای آذر 1398 به اتمام میرسد!
اگر میخواین این آموزشها رو از اول شروع کنید، به درس 1 مراجعه کنید:
لغات پرتکرار کنکور ارشد – درس 1
✔ شروع کردن، راه انداختن – ماشۀ اسلحه ! (7 بار)
✎ The timer was set to trigger the bomb in exactly one hour.
✍ تایمر جوری تنظیم شده بود که دقیقاً در عرض یک ساعت، بمب رو شروع کنه! (یعنی راه بندازه!)
✎ Certain foods trigger his headaches.
✍ بعضی از غذاها، سردرد او را شروع میکند! (راه میندازه!)
✎ He took aim and squeezed the trigger.
✍ او نشانه گرفت و ماشه را کشید!
✔ حفظ کردن، شرایط ادامه چیزی را فراهم کردن – تحمل کردن – حمایت کردن ! (7 بار)
✎ Hope sustained us during that difficult time.
✍ امید؛ ما رو در اون زمانهای سخت حفظ کرد!
✎ The roof, unable to sustain the weight of all the snow, collapsed.
✍ دیوار، که دیگه نمی تونست وزن همه برف ها رو تحمل کنه، فرو ریخت!
✎ This argument is difficult to sustain.
✍ حمایت از این مدعا (یا بحث) سخته!
✔ بهبود دادن ! (7 بار)
✎ The image has been digitally enhanced to show more detail.
✍ تصویر به صورت دیجیتالی بهبود داده شد، تا جزئیات بیشتری را نمایش دهد!
✔ بدون برنامه، تصادفی و اتفاقی ! (7 بار)
✎ I continued my studies in a rather haphazard way.
✍ من درسامو تقریباً در یک مسیر بدون برنامه ادامه دادم!
✔ نقض کردن (مثلاً قانون، حق یک شخص دیگر و غیره …) ! (7 بار)
✎ Students who violate [=break] the rules will be punished.
✍ دانش آموزانی که قوانین رو نقض میکنند، تنبیه خواهند شد!
✔ دخالت کردن، مداخله کردن ! (6 بار)
✎ The police don’t usually like to intervene in disputes between husbands and wives.
✍ پلیس ها معمولاً دوست ندارن توی مشاجرات (= بحثهای) زن و شوهرها دخالت کنند!
✔ شناسایی کردن، تشخیص دادن ! (6 بار)
✎ He was too far away to be able to identify faces.
✍ او برای اینکه بتونه چهره ها رو شناسایی کنه (تشخیص بده)، خیلی دور بود!
✔ ادامه دادن/یافتن – پافشاری کردن ! (6 بار)
✎ She persisted with her studies in spite of financial problems.
✍ او به درس خوندنش ادامه داد، به رغم مشکلات مالی!
❖ به حرف اضافه with که زیرش خط کشیدیم دقت کنید، که یکی از حرف اضافه های این کلمه persist است!
✎ If the pain persists, consult a doctor.
✍ اگر درد ادامه یافت، با یک دکتر مشورت کن!
✎ She persisted in asking the question.
✍ او در پرسیدن سوال، پافشاری میکرد! [منظور: هِی سوال میپرسید!!]
❖ به حرف اضافه in که زیرش خط کشیدیم دقت کنید، که یکی از حرف اضافه های این کلمه persist است! و اگر جمله فوق رو به صورت زیر بگیم، کاملاً غلطه! و نباید بگیم:
✘ Don’t say: She persisted to ask the question.
✔ پیش رفتن، جلو رفتن، ادامه دادن/یافتن ! (6 بار)
✎ Before proceeding further, we must define our terms.
✍ [مثلاً فرض کنید این جمله رو یک استاد داره قبل از شروع اصلِ درس خودش میگه!] قبل از اینکه بیشتر پیش بریم، باید لغات و اصطلاحات (منظورش همون ادبیات کلی یک مبحث است!) خودمون رو تعریف کنیم!
✎ Work is proceeding according to plan.
✍ کار داره طبق برنامه پیش میره!
✔ مواجه شدن، رویارو شدن ! (6 بار)
✎ The doctor had encountered several similar cases in the past.
✍ دکتر، در گذشته نیز با چندین مورد مشابه مواجه شده بود!
مطلب پیشنهادی:
آموزش ساخت عدد تصادفی از حدود 20 توزیع در پایتون (Python) + جزوه توزیعها
✔ جمع آوری کردن، گردآوری کردن ! (6 بار)
✎ The report was compiled from a survey of 5,000 households.
✍ گزارش از یک تحقیق از 5000 هزار خانوار گردآوری شد!
✔ قدردانی – درک ! (6 بار)
✎ We’d like to present you with this gift in appreciation of your hard work.
✍ ما میخوایم این هدیه رو به پاسِ قدردانی از تلاشهای زیادت (اون کار سخت که گفته، منظورش زحمت و تلاش زیاد است!) بهت بدیم!
✎ I’m not sure you have an appreciation of the complexity of the situation.
✍ من مطمئن نیستم که تو درکی از پیچیدگی اوضاع و شرایط داری!! [قشنگ طرف مقابل رو با خاک یکسان کرد!!!!]
✔ استناد کردن، اشاره کردن – مدد جستن از، درخواست کردن ! (6 بار)
✎ During his speech, he invoked the memory of Professor Hesabi.
✍ در طِی صحبتهاش، اشاره کرد به یادِ پروفسور حسابی! (این ترجمه تحت الفظی بود، ولی منظورش اینه که از پروفسور حسابی یاد کرد!)
✎ pilgrims invoking Imam Reza
✍ زائرانی که از امام رضا (ع) مدد میجویند… [این یه جمله کامل نبود! یه بخشی از یک جمله بود!]
✔ به عهده گرفتن ! (6 بار)
✎ Dr Johnson undertook the task of writing a comprehensive English dictionary.
✍ دکتر جانسون، کارِ نوشتن یک دیکشنری انگلیسی جامع رو به عهده گرفت!
✔ مجاور، نزدیک، کنار ! (6 بار)
✎ The other group is meeting in the adjacent room.
✍ گروه دیگه در اتاق کناری (=اتاق مجاور) دارن meeting میکنند! (اگر در اینجا، ترجمه کنم “ملاقات”، شاید یکم معنی رو درست نرسونه! یه جوری شبیه جلسه منظورشه!)
✔ تقریبی – تقریب زدن – شبیه بودن ! (6 بار)
✎ What is the approximate number of students in each class?
✍ تعداد تقریبی دانش آموزان داخل کلاس چند نفر است؟!
✎ Can you approximate the number of participants?
✍ آیا میتونی تعداد شرکت کنندگان رو تقریب بزنی؟! (مثلاً فرض کنید مدیر یک شرکت، داره از مسئول بازاریابی خودش اینو میپرسه!)
✎ I’ve finally found a vegetarian burger that approximates the taste of real beef.
✍ من نهایتاً یک بِرگِر گیاهی پیدا کردم که مزهش شبیه یک بیف واقعی (گوشت منظوشه!) بود! (مردم دغدغهشون چیه! ما دغدمون چیه! ما توی نون خوردن خودمون موندیم، این خوشحال شده که یک برگر گیاهی شبیه مزهی … پیدا کرده!!!)
✔ پخش کردن، توزیع کردن ! (6 بار)
✎ Clothes and blankets have been distributed among the people.
✍ لباسها و پتوها بین مردم توزیع شد! (مثلاً پس از سیل یا …)
✔ پخش کردن/شدن، متفرق کردن/شدن ! (6 بار)
✎ Police ordered the crowd to disperse.
✍ پلیس به جمعیت دستور دارد که پخش بشن (متفرق بیشن!)
✎ The fog gradually dispersed [=dissipated, vanished] as the day grew warmer.
✍ مِه به تدریج، همینطور که هوا گرمتر میشد، پخش شد! (اینجا واضحه که منظور از پخش شدن، اینه که مِه یواش یواش ناپدید شد! رفت! نابود شد!!!!)
✔ گسترده، فراگیر ! (6 بار)
✎ The storm caused widespread damage.
✍ طوفان باعث آسیبهای گستردهای شد!
✎ the widespread use of chemicals in agriculture
✍ استفاده گسترده و فراگیر مواد شیمیایی در کشاورزی!
✔ اجتناب ناپذیر ! (6 بار)
✎ Awesomeness of Koolac is inevitable!
✍ فوقالعاده بودن کولاک (گروه آموزشی کولاک منظور است ㋡) اجتناب ناپذیر است! (مدیونید فکر کنید داریم از خودمون تعریف میکنیم!!)
✔ شرایط ! (6 بار)
✎ I can’t imagine a circumstance in which I would be willing to steal.
✍ من نمیتونم شرایطی رو تصور کنم که در اون بخوام دزدی کنم!
✎ If our business is to survive, we must be able to adapt to changing circumstances.
✍ اگر قراره بیزینس ما زنده بمونه (رو پا بمونه!)، ما باید قادر باشیم که با شرایط متغیر وفق پیدا کنیم!
دانلود (حجم: حدود 2 مگابایت)
تعداد دیدگاه | 0 |
تاریخ انتشار | 05/04/2019 |
تاریخ بروزرسانی | 05/04/2019 |